موفقیت اتفاقی معنوی است
سوال و موضوع اینکه چگونه میتوانیم در دنیای واقعی و نیز در دنیای مجازی به موفقیت دست یابیم یکی از سوالات متداولی است که دوستان و اعضای این خبرنامهها از طریق سایت؛ ارسال نامه و تلفن پرسیدهاند. من مطالبی را به زبان انگلیسی در این مورد نوشتهام که در بخش مقالات انگلیسیام آرشیو شدهاند و میتوانید آنها را نیز مطالعه کنید.
معتقدم که موفقیت یک نوع گرایش یا طرز تلقی مثبت - یا Positive Attitude - است. سوفوکل موفقیت را پاداش رنج و زحمت میداند. ساموئل جانسون آن را یعنی انجام کارهای بزرگ را نتیجهی پشتکار میداند. اما آنچه مسلم است این است که موفقیت دستیافتنی است و چیزی نیست که غیر ممکن باشد. همه میخواهند به خوشبختی برسند و ارسطو میگوید خوشبختی، نوعی فعالیت است. در دنیا، کتابهای بسیاری دربارهی موفقیت و خوشبختی نوشته شده است. مطالعهی این کتابها و رسالهها به انسان، انرژی فوقالعادهای میدهند که ویلیام بلیک این انرژی را لذت ابدی میداند.
مهم نیست که کسب و کار کوچکی را هدایت میکنید یا بیزنس یا تجارت بزرگی را پیش میبرید. مهم نیست که فقط یک کالا یا یک نوع خدمات برای عرضه دارید یا شرکتتان دهها و صدها کالا و خدمات (محصول) را عرضه میکند. مهم تلاشی است که دارید، - شما و کارکنانتان - مهم رنج و زحمتهایی است که پشت سر نهادهاید، پشتکاری است که دارید و مهم همهی آن فعالیتهایی است که شما و مجموعه زیر نظر شما در حال انجام آن است. موفقیت، پاداش این همه فعالیتهای مثبت شماست. داشتن هدف و حفظ انگیزه و حرکت به سوی هدف و با انگیزه بودن، شما را به موفقیت میرساند.
در دنیای واقعی اطراف ما و حتی در اینترنت هم به همین ترتیب است. چند روز پیش، با دوست عزیزی صحبت میکردم: از من میپرسید، در این چند سال - هفت هشت سال اخیر - به چه رسیدهای؟ چه داری؟ چه کردهای؟ دستمالی از جعبهی دستمال کاغذی روی میز بیرون آوردم و گفتم همهاش اینجاست روی این دستمال کاغذی کوچک! منظورم را نگرفت و نفهمید، گفت: یعنی چه؟ دستمال کاغذی میفروشی؟! گفتم نه، در دنیای امروز نگرش ها تغییر کرده است. در اروپا یا امریکا، اگر دستمالی از روی میز برداری و در جمعی بگویی همهاش اینجاست، آنهایی که منظورت را بفهمند سریع کارت ویزیتشان را به تو خواهند داد یا تو را به گوشهی خلوتی خواهند برد تا بیشتر بفهمند و بیشتر بدانند. دنیای امروز، دنیای موفقیت است، عصر، عصر موفقیت است و این عصر، عصر ایدههایی است که روی یک تکه دستمال کاغذی کوچک هم میتوان آنها را مطرح ساخت و چه بسیار افرادی که به این ترتیب درهای تازهای به روی خودشان و خانوادهشان باز کردند. سایت Ebay - سایتهای آمازون، یاهو، هات میل، گوگل و ... همه و همه از ایدههایی شکل گرفتند و این ایدهها، گاه در کمتر از شش ماه به چنان نتایج خارقالعادهای رسیدند که امروزه این طرف و آنطرف دربارهشان هنوز اثراتی میبینیم و میخوانیم.
برای من، وقتی هموطنی از زنجان، اصفهان، شیراز، اهواز، کرمان، سنندج، تبریز، مشهد، گرگان یا همین تهران خودمان تماس میگیرد و میگوید که مقالاتم را خوانده و این باعث شده تا دهها کتاب دیگر، مرتبط با موضوع بخواند، این یک موفقیت بزرگ است. برای من، وقتی دوستی از آن سوی آبها، از امریکا، کانادا، استرالیا، آلمان، انگلیس، اطریش یا فرانسه تماس میگیرد تا سوالی بپرسد، یک راهنمایی بخواهد، این یک موفقیت بزرگ است. برای من، ممکن است هیچیک از این تماسها بیزنس نشود، معاملهای صورت نگیرد، اما هیچ چیز بهتر از بوجود آمدن این ارتباطات نیست، همان چیزی که من هفت هشت سال پیش بخاطرش این سایت را راهاندازی کردم. ماتیو آرنولد میگوید بزرگی یک حالت معنوی است. پس این بخش قضیه را ببینید، اجازه ندهید مادیات گولتان بزند، به نظرم موفقیت به هیچ عنوان مادی نیست بلکه موضوعی کاملاً معنوی و در جریان است. پول و مادیات همیشه در جای راکد میشوند: میشوند زمینی در گوشهای از کره خاک، خانه یا آپارتمانی در گوشهای از یک شهر دود گرفته یا حتی تمیز، میشوند اتومبیلی شخصی، هواپیمایی شخصی، میشوند پولی که در حسابی بانک یا با خرید اوراق بهادار جایی ذخیره شدهاند. اما موفقیت، امری معنوی است که انرژیاش از پول خیلی بیشتر است.
اجازه دهید مثالی بزنم، فکر میکنم که با نوشتن و ارسال این نامه هیچ پولی یا سرمایهای به حساب شما واریز نکردهام. درست است؟ من حتی برای نوشتن و ارسال این نامه دارم به نوعی هزینه میکنم، اما معتقدم که همین نوشتهی کوتاه من، ممکن است در شما تحولی ایجاد کند، انرژی خاصی را به شما منتقل کند که موجب شود تا هدفهایتان را با پشتکار و سماجت بیشتری پیگیری کنید، تا روحیهی تازهای در شما دمیده شود، تا با دقت بیشتری کارها و وظایف محوله را انجام دهید. اگر چنین شود و فقط یک نامه از سوی مخاطبین این خبرنامه دریافت کنم که تابان این خبرنامهی اخیرت باعث شد کارهایم را با جدیت بیشتری ادامه دهم و به موفقیتهای چشمیگری دست یافتم، من در انتقال این انرژی مثبت به شما موفق بودهام و باور کنید که با دریافت تک تک نامهها و پیامهای تلفنی شما، شما هم این انرژی را به من انتقال میدهید تا این کار و این فعالیت را ادامه دهم. حفظ و نگاه داشتن این کار، کار سادهای نبود ولی تنها با انرژیهایی که از شما گرفتم توانستم آن را تا امروز ادامه دهم و چیزی نیست جز موفقیت. یک انرژی مثبت قوی، پویا و در جریان که بین ما جاری است. در سایهی این موفقیتها، مطمئن باشید که سرمایه هم (از پول و زمان) برایتان فراهم خواهد شد و این به مرور زمان است که باعث بالا رفتن اعتبار حرفهای شما میشود یعنی موفقیت واقعی یک شبه به دست نمیآید.
طرح و ایدههایتان را مکتوب کنید! چیزی که در ذهن است را حتی شده روی یک دستمال کاغذی بیاورید و با افرادی که به ایشان اعتماد دارید مشورت کنید و کار را شروع کنید: چگونگی فعالیتهای شما تنها زمانی معلوم میشود که کار را شروع کرده باشید و آنرا حداقل برای مدتی ادامه داده باشید. برای انجام این کار، باید کارگر شوید و کارگر باشید. اگر به طرح و ایدهای که در ذهن دارید اطمینان دارید، معطل نکنید و تردید هم نکنید. جین لافونتن میگوید: با کار کردن است که میتوان کارگر را شناخت. و این خیلی درست است.
اگر این نوشته کوتاه به شما انرژی داد آن را با دیگران تقسیم کنید، برای دوستانتان بفرستید و به آنها یادآوری کنید که عمر خیلی کوتاه است. به چشم بر هم زدنی میماند و روزی یا شبی دیگر تمام میشود و چه بهتر که در انجام کاری بزرگ موفق شده باشیم.
****
منبع : مقاله " موفقیت اتفاقی معنوی است" " تهیه کننده : تابان خواجه نصیری برگرفته از http://www.webfaqt.com
گردش تخیلی
در سال 1961 روانشناسی به نام گوردون(W.J.Gordon ) نتایج پژوهشهای ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر نمود و ضمن آن اعلام داشت که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت خاص روانی است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقیت امکان وجود می یابد.او در گروههای ایجاد خلاقیت اعضاء گروه را از طریق بکارگیری یک جریالن تمثیلی و استعاره ای به گردشی تخیلی ترغیب می نمود و در این حالت ایده ها و نظرات بدیعی را کشف می کرد .ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره ها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود می رسید و روابط تازه ای را بین پدیده ها پیدا می کردآنان پدید ه هایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و ترکیب می کردند و به ایده های جدیدی دست می یافتند.در جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام می گرفت و از این روش گوردون را شیوه تلفیق نامتجانس ها (Synectics ) نیز نامیده اند.
در جلسات خلاقیت تعداد اعضاء 6 تا 8 نفر می باشند.
فردی رهبری جلسه را عهده دار است و بحث ها را هدایت کرده و ایده های ابراز شده را ثبت می کند.برای ثبت ایده ها می توان از یک منشی نیز استفاده نمود.فرد دیگری نیز در جلسه حضور دارد که او را صاحب مشکل یا مشتر ی می نامند. وی مشکل و مساله را مطرح ساخته و ایده های ارائه شده را از جهت حل مشکل نقد کرده و آنها را می پذیرد و یا رد می کند.وی ابتدا ایده های مطرح شده در مورد مشکل را ارزیابی کرده و تعدادی از آنها را که بهتر می یابد انتخاب می کند و مجددا برای تنقیح و تکمیل به گروه ارائه می کند تا بهترین ایده ایجاد شده و انتخاب شود.
گروه برای ایده یابی به تفکر و تخیل ترغیب شده و رهبر جلسه با طرح استعاره ها و تمثیل هایی کار تخیل را ساده تر می کند.در این روش نقش رهبر و مشتر ی بسیار حساس بوده و تجربه و دانش آنها در ثمربخش بودن جلسه تعیین کننده است .
****
منبع : کتاب " مدیریت عمومی "-دکتر سید مهدی الوانی ، نشر نی ، چاپ هفتم 1373، شمارگان :5500 جلد
شیوه های تصمیم گیری
تصمیم گیری، بی شک یکی از شاخصه های ارزیابی افراد است. اینکه فرد چگونه تصمیم می گیرد، و مقایسه آگاهانه یا ناخودآگاه آن با معیارهای ما در این زمینه، یکی از ملاک های انتخاب همکاران شرکت، چه برای استخدام و چه برای ارتقاست.
هر یک از تیپ های شخصیتی، به نوعی تصمیم می گیرند و برای انکه تصمیم ها سریع، یا دقیق، یا فکر شده باشند، شاخصه های رفتاری باید ترتیب و ترکیب خاصی داشته باشند و برعکس، هر تیپ شخصیتی هم با ملاحظه و هدفی همسو با ساختار رفتاری اش، تصمیم می گیرد (یا نمی گیرد).
این نوشته به ارائه مختصری در این مورد اختصاص دارد.
آنها که High D هستند، افرادی بسیار معطوف به نتیجه اند، به عبارتی فقط رسیدن به نتیجه است که آنها را ارضا میکند. بنابراین، این دسته از افراد برای اتخاذ تصمیم شک نمی کنند، از سوی دیگر خیلی هم فکر نمی کنند. از بررسی عواقب تصمیم و سبک و سنگین کردن هم خیلی خوششان نمی آید.
اینها تصمیم می گیرند، تصمیم هایشان سریع است، اما ممکن است چندان سنجیده نباشد.
آنها که High I هستند،یعنی تعامل و ارتباط با دیگران، اصلی ترین محرک آنهاست، تصمیم می گیرند، اما همیشه مراقب و نگران هستند که این تصمیم به موقعیت اجتماعی و محبوبیت آنها خدشه ای وارد نکند. آنها اگر بدانند که این تصمیم میتواند وجهه آنها را در سازمان تخریب کند یا به آن صدمه بزند، سعی میکنند که تصمیم را آنها نگیرند یا به نام آنها تمام نشود. مثلاً این افراد برای تصمیم های انضباطی اصلاً مناسب نیستند.
معیار تصمیم گیری در این دسته، اثر تصمیم بر وجهه آنهاست.
آنها که High S هستند، همیشه برای تصمیم گیری به زمان احتیاج دارند. سعی میکنند تصمیمات آنها پخته باشد و همه جوانب در آنها سنجیده شده باشد. هرگز این افراد را نباید وادار به اتخاذ تصمیم های سریع و بدون در نظر گرفتن همه جوانب نمود. در این حالت آنها مضطرب شده و احتمال دارد که اصلاً نتوانند تصمیم بگیرند.
این گروه از افراد، اگر به آنها زمان و اطلاعات کافی داده شود، بهترین تصمیم ها را میگیرند، اما اگر این تصمیم منجر به تغییر باشد، در اتخاذ آن تردید بیشتری میکنند.
و بالاخره آنها که High C هستند، یعنی عامل تعیین کننده در شیوه رفتاری آنها، قانون و ضوابط است، تمام تلاششان معطوف به آن است که مبادا تصمیمی که میگیرند با قانون یا دستورالعملی منطبق نباشد.
تصمیمات این دسته از افراد، بیشتر معطوف به قانون محوری است.
اما شاخصه های رفتاری اکثر انسانها،ترکیبی از 4 پارامتر اصلی است. یعنی آدمی که فقط پارامتر D بالا داشته باشد، خیلی کمتر از آنهاست که پارامترهای ترکیبی دارند. یکی از حوزه هائی که سیستم توماس به آن می پردازد و اطلاعات میدهد، چگونگی تصمیم گیری فرد است. که این اطلاعات بر اساس اثرگذاری ترکیب پارامترهای رفتاری ارزیابی و تحلیل میشود.
یکی از حالت های جالبی که در تصمیم گیری رخ میدهد، برابر شدن پارامترهای D و C در پروفایل رفتاری فرد هستند.
اگر متن بالا را خوانده باشید،به یاد دارید که High D ها میخواهند تصمیم بگیرند و High C ها میخواهند کنترل کنند تا مطمئن شوند. حالا اگر این 2 پارامتر یکسان و برابر شوند، (D=C) یعنی فرد هم میخواهد تصمیم بگیرد و هم میخواهد کنترل کند. به عبارت دیگر D میگوید تصمیم بگیر، C میگوید کنترل کن.
این حالت منجر به اتخاذ تصمیم های تاخیری، اما بسیار سنجیده میشود. مثال خوبی از این حالت یک جراح است که میخواهد در مورد قطع پای یک فوتبالیست تماس بگیرد. او خوب است موقعی واقعا این تصمیم را بگیرد که تمام شواهد را بررسی کرده باشد و واقعاً دیگر هیچ امیدی وجود نداشته باشد.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود. این فرد باید رفتار ترجیحی اش این باشد، یعنی ذاتاً بخواهد که برای تصمیم گرفتن کنترل کند، نه سیمای کاری اش. اگر سیمای کاری اش این باشد، ممکن است در اتاق عمل متوجه شود که چند فاکتور و احتمال را کنترل نکرده است.
یکی از مشاوران توماس میگفت "احتمالاً کسی که در مورد محل نیروگاه اتمی ژاپن تصمیم گرفته، به جای آنکه یک D=C بوده باشد، یک High D بوده که زود تصممی گرفته و تصمیمش را هم به دیگران تحمیل کرده است.
حتما مثالهای زیادی از این تیپ تصمیم ها سراغ دارید.
شما چطور تصمیم میگیرید؟
****
منبع : مقاله "شیوه های تصمیم گیری " برگرفته از وبلاگ http://thomasint.blogfa.com
چگونه معلمی کار آمد در کلاس باشیم؟
معلم کارآمد و اثربخش فردی است که علاوه بردانستههای علمی، توانایی مدیریت کلاس درس خود را داشته باشد و با توجه به موقعیت و ویژگیهای دانشآموزان شیوه مدیریتی متناسب با آن را انتخاب میکند.
در بعضی از مواقع شرایط کلاس ایجاب میکند جوی دوستانه و صمیمی حاکم شود و در زمان دیگر اقتدار معلم و سختگیریهای او زمینه مناسب برای پر بار بودن کلاس خواهد بود.
معلم با ذکاوت و توانمند در عین حالی که در کلاس جوی آرام فراهم میکند در جهت رسیدن به هدفهای آموزشی خود گام موثری بر میدارد و رعایت نکات زیر میتواند در کارآمدی او موثر باشد.
1. قبل از شروع کلاس هدف خود را از ارائه محتوی درس مشخص سازید.
2. با یک برنامهریزی دقیق و داشتن طرح درس مناسب وارد کلاس شوید.
3. دانش آموزان را از هدف آموزشی خود آگاه سازید.
4. از دانستههای دانشآموزان خود نسبت به محتوای آماده برای تدریس آگاه شوید و متناسب با آن تدریس خود را شروع کند.
5. در هنگام ارائه مطالب از مباحث جذاب و علمی جهت تفهیم مفاهیم استفاده کند.
6. شیوه تدریس خود را متناسب با محتوای مورد نظر انتخاب کنید و از یک روش تکراری استفاده نکنید.
7. در هنگام تدریس با صدای یکنواحت صحبت نکنید و با دانش آموزان تماس چشمی برقرار کنید.
8. هنگام تدریس از دانش آموزان سوالاتی جهت کنترل و جلوگیری از حواس پرتی آنها بپرسید.
9. به شرایط فیزیکی کلاس از نظر( نور، صدا، گرما، چینش صندلیها، ...) توجه کنید و محیطی مناسب و جذاب و درعین حال آرام فراهم کنید.
10. رفتارهای مطلوب را در جمع تشویق کنید ولی بیش از اندازه به آن رفتار تاکید نکنید. نوع تشویق را براساس نوع رفتار، سن، ...انتخاب کنید و آن را بلافاصله بعد از رفتار درست ارائه دهید.
11. در برخورد با رفتارهای نامطلوب در ابتدا به دنبال علت بگردید و سپس در تنهایی به دانشآموز تذکر دهید و در صورت تکرار از تنبیههای متناسب با عمل او استفاده کنید.
12. به تمام دانشآموزان بهطور یکسان توجه کنید. آنها به اسم کوچک در سرکلاس صدا بزنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
13. تکالیفی جهت تمرین مطالب، متناسب با محتوای ارائه شده و شکوفا کردن حس خلاقیت در آنها ارائه دهید.
14. دانشآموزان را به فعالیتهای گروهی ترغیب کنید و یک روحیه رقابتی مثبت بین آنها به وجود آورید.
15. به نظرات دانش آموزان و مشکلات آنها با دقت تمام و درکمال صبر گوش فرا دهید و بعد راهنماییهای لازم را انجام دهید.
16. یک الگوی مناسب گفتاری، کرداری، برای دانشآموزان ایجاد کنید.
17. به نقاط قوت و ضعف آنها آگاهی پیدا کنید و در جهت رسیدن به خود شکوفایی، آنها را یاری کنید.
18. میزان یادگیری دانشآموزان را بر اساس محتوای ارائه شده در کلاس ارزیابی کنید.
19. علاقه خود را به دانشآموزان نشان دهید و از آنها حمایت کنید.
20. شرایط را بحث و گفتگو فراهم آورید و از بیراهه کشیده شدن بحث جلوگیری کنید.
و در این صورت است که هرچه کلاس درسی دوستداشتنیتر و جذابتر باشد، انگیزه دانش آموزان برای یادگیری بیشتر خواهد بود.
****
منبع : مقاله " چگونه معلمی کار آمد در کلاس باشیم؟ " برگرفته از وبلاگ http://thgig3.parsiblog.com
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.