افسانه هایی در مورد کارآفرینی اجتماعی
در هر رشته ای تصوراتی وجود دارد که ممکن است خیلی دقیق نباشند. گاهی از اوقات به این گونه تصورات افسانه می گوییم. یعنی درست و غلط در یک فضای وهم آلود قرار گرفته اند که افسانه از واقعیت قابل تمیز نیست.
در عالم کارآفرینی اجتماعی هم مثل هر رشته ی میان رشته ای ممکن است که افسانه هایی به وجود آمده باشد.
افسانه نخست: کارآفرینی اجتماعی نقطه مقابل کارآفرینی متعارف است.
یکی از این افسانه ها در مورد تفاوت کارآفرینی اجتماعی با کارآفرینی متعارف است. یک فرضی وجود دارد که کارآفرینان متعارف به دنبال طمع جمع آوری پول هستند و کارآفرینان اجتماعی تنها و تنها با انگیزه ی کاراجتماعی وارد کارزار می شوند. این تصور خیلی درست نیست. کارآفرینان متعارف هم می توانند اهداف عالیه انسانی داشته باشند . هدفمند باشند. ارزش های انسانی را پاس بدارند وتنها مشوق آنها ساختن پول نیست. بسیاری از افراد برجسته در دنیای کارآفرینی اجتماعی، نخست از دنیای کارآفرینی متعارف شروع کرده اند و بعد از ساختن پول زیاد و به دلیل اهداف بشر دوستانه ای که داشته اند وارد دنیای کارآفرینی اجتماعی شده اند.
افسانه ی دوم: کارآفرینی اجتماعی ضد کسب و کار و ساخت پول است.
این تصور غلط یکی از مضرترین شایعات در فضای کارآفرینی اجتماعی است. در این تصور پاداش کاراجتماعی از جنس غیر مادی است و نه تنها کارآفرین اجتماعی از مواهب مادی دنیا بهره ای نمی برد بلکه تنها بهره اش روحی و کارش فی سبیل الله است. و از این رو کارآفرین اجتماعی را شخصی مخالف دنیای کسب وکار و پول ساختن فرض می کند. در واقع بسیاری از کارآفرینان اجتماعی از دنیای کسب وکار وارد این فضا می شوند و با استفاده از دانش کسب و کار به اهداف اجتماعی کمک می کنند. این ها راه و رسم پول ساختن و استفاده از فرصت ها را می دانند و از این روست که آنها را کارآفرین می نامیم
افسانه سوم: کارآفرین اجتماعی فقط سازمان های غیر انتفاعی تشکیل می دهد
واقعیت این است که برای انجام خدمات اجتماعی، تغییرات اجتماعی و کارآفرین اجتماعی بودن لازم نیست که فقط در چارچوب سازمان غیر انتفاعی کار کرد. کارآفرین اجتماعی باید بتواند بااستفاده از موقعیت های مختلف برای بهبود شرایط کمک کند و این کار را می شود در قالب های مختلف سازمانی از نهادهای بین المللی یا تجارت های بزرگ گرفته تا سازمان های دولتی انجام داد.
افسانه چهارم: کارآفرینی اجتماعی معمولا شکست می خورد.
یک تصور غلط به ویژه در قشر کارآفرین متعارف وجود دارد و آن این است که کارآفرینان اجتماعی معمولا شکست می خورند. این تصور درست نیست. مثلا در ایالات متحده که شمار بسیاری از شرکت های انتفاعی همه ساله از دور خارج می شوند از سال 1992، 70 درصد نهادهای مردمی به حرکت خودشان ادامه داده اند.
افسانه پنجم: کارآفرینان اجتماعی یاغی هستند.
بسیاری از مردم به ویژه کسانی که در بخش های متعارف اقتصادی در حال فعالیت هستند تصور می کنند که کارآفرینان اجتماعی یاغیانی هستند که نتوانسته اند در بقیه ی بخش های ممکلت و اقتصاد با سایر مردم کار کنند و در نتیجه با تاسیس یک فعالیت کارآفرینی اجتماعی خودشان را مشغول می کنند.ولی واقعیت این است که کارآفرینان چه متعارف و چه اجتماعی مثل بقیه بخش ها در اندازه های مختلف فعالیت می کنند. برخی سازمان هایی کوچک هستند و بسیار سازمان هایی بزرگ که اتفاقا انجام کار جمعی و گروهی یکی از ارکان مهم سازمان دهی در این مجموعه ها هستند.
افسانه ششم: کارآفرینی اجتماعی را می شود در کلاس درس آموخت
شما می توانید نظریه های مفیدی را در مورد کارآفرینی اجتماعی در کلاس درس بیاموزید. شما می توانید مهارت حل مساله و تفکر انتقادی را بیاموزید. ولی اینکه چطور تئوری را به عمل تبدیل کنید به عمل نیاز دارد. یعنی با گذراندن دوره های آموزشی لزوما شما یک کارآفرین نخواهید شد. لازم است که دانسته هایتان را به کار ببندید. مثلاهمین دوره های آموزشی پرتو، این تصور غلط است که صرف گذراندن دوره ما را به یک کارآفرین تبدیل می کند برای کارآفرین شدن باید تلاش کرد. باید با مرد م با سازمان ها در تماس بود تا دانسته ها را به کار بست. فقط در میدان عمل است که یک نفربه کارآفرین تبدیل خواهد شد.
افسانه هفتم : کارآفرینی اجتماعی تنها از طریق ایجاد سازمان ها و موسسات جدید ممکن است
این فرض درست نیست. بسیاری از مواقع کارآفرینان اجتماعی از امکانات موجود و فضاهای موجود استفاده می کنند. لازم نیست که حتما یک سازمان جدید تاسیس کنید. می شوددر یک فرایند تغییراتی حاصل کرد و در نتیجه به نیازهای بخشی از جامعه پاسخ داد. کارآفرین اجتماعی فرصت ها را شناسایی می کند و راه حل های نوین برای مشکلات طراحی می کند.
****
منبع : مقاله " افسانه هایی در مورد کارآفرینی اجتماعی " برگرفته از سایت http://blog.partoschool.org
مدیریت دانش چیست؟
خلاصه
:از اواخر دهه 90، مدیریت دانش به عنوان روش نوین مدیریتی، بحث داغ متون مدیریت و دیگر حوزههای وابسته بود. این روش، در واقع تکامل دیگر روشهای مدیریتی است، نه چیزی که ناگهان کشف شده باشد و بتواند طی شش ماه در سازمان پیاده شود. سازمانهای موفق، دریافتهاند که دانش، مهمترین دارایی آنهاست و برخی اصول اساسی مدیریت دانش، در کارکنان و سازمان و جود دارد و آنان به مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی موفقیت سازمان مینگرند. به همین دلیل، سرمایهگذاری هنگفتی برای بهکارگیری این نوع مدیریت، هزینه کردهاند.
برچسبها:مدیریت دانش
مدیریت دانش، رسیدن به اهداف سازمان با استفاده بهینه از دانش و یا توانایی یک سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هر فرد) و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندی شامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری است.
مدیریت دانش، راز موفقیت سازمانها در قرن 21 است. دانش، مفهومی فراتر از داده و اطلاعات است. دانش به مجموعه اطلاعات، راه کار عملی مرتبط با آن، نتایج بهکارگیری آن در تصمیمات مختلف، آموزش مرتبط با آن، نگرش افراد در مشاغل و مسئولیتهای مختلف در ارتباط با آن گفته میشود. دانش هر نفر، حتی در موردی خاص، ممکن است با دیگران متفاوت باشد. دانش زیربنای مهارت و تجربه و تخصص هر فرد است.
هر سازمان برای دستیابی به اهداف خود، از مجموعه دانشی استفاده میکند که نزد تکتک افراد و در ذهن آنها انباشته شده است. در صورت عدم استفاده از این دانشها، میتوان شکست سازمان یا بالا بودن هزینههای ناشی از تکرار برخی فرایندهای تصمیمگیری و عدم استفاده مطلوب از سوابق تجربی و تصمیمگیریها را انتظار داشت. به همین دلیل، سازمانهای پیشرو اقدام به جمعآوری دانش نهفته نزد پرسنل و گروههای کاری میکنند که به آن «سرمایه دانش» گفته میشود.
امروزه سرمایههای یک سازمان تنها سرمایه مالی و فیزیکی نیست بلکه سرمایه دانش افراد مهمتر از آن دو بوده و مورد توجه مدیران قرار گرفته است. به بیانی دیگر، مدیریت نیروی انسانی، وجه پیچیده مدیریت دانش است.
مدیریت دانش، طبعاً باعث پیشرفت و تکامل دیگر سیستمهای سازمان از قبیل TQM و BPR و آموزشهای سازمانی شده و موقعیت سازمان را در فرصتهای جدید، تقویت و پشتیبانی میکند.
در این سازمانها، مدیریت دانش برای بهینهسازی ارتباطات میان کارمندان و بین ردههای بالای مدیریت به کار گرفته میشود. مدیریت دانش در این سازمانها، به ایجاد فرهنگ اشتراک دانش میان کارمندان کمک میکند. گرچه دانش میتواند توسط افراد کسب شود، ولی برای اینکه سودمند واقع شود، لازم است همه اعضای گروه در آن سهیم شوند.
در متون مدیریت دانش، تأکید بسیاری بر ارتقای فرهنگ سازمانی به سمت اشتراک دانش شده است.
یکی از موانع عمده اشتراک دانش در سازمانها، فرهنگ سازمانی موجود است. در سازمانهایی که حفظ و ارتقای موقعیت شغلی بستگی به دانش افراد دارد و دانش کسب شده به آنان قدرت میدهد، اشتراک دانش برابر با به خطر افتادن و آسیبپذیری موقعیت شغلی تلقی میشود. فرهنگ سازمانی را باید به سمتی ارتقا داد که کارمندان مطمئن شوند تمام نظراتشان ارزشمند است و نگران این نباشند که نظراتشان ممکن است نادرست باشد و وجهه خود را از دست بدهند و یا دیگر همکاران آنها ممکن است عصبانی شوند.
اهداف مدیریت دانش
یکی از اهداف آشکار مدیریت دانش، ایجاد ارزش در سازمانهاست. یکی از عمومیترین راههای ایجاد ارزش از سوی دانشکاران، پشتیبانی برای تصمیمگیری کارامد است. ایجاد ارزش، لزوماً به معنی ایجاد ارزش اقتصادی نیست. سازمانهای غیرانتفاعی، سازمانهای دولتی و خیریه، به روشهای غیراقتصادی ایجاد ارزش میکنند. آنها چیزی ایجاد میکنند که سرمایه اجتماعی نامیده میشود. دانش دانشکارانی که میتوانند با تصمیمگیری مؤثر در سازمان ارزش ایجاد کنند، پیش نیاز مدیریت دانش است.
تبدیل دانش غیررسمی، ذهنی و شخصی (ضمنی) به دانش ثبت شده رسمی (صریح)، یکی از اهداف کلیدی مدیریت دانش است که باعث کاهش ریسک از دست رفتن دانش با ارزش سازمان با ترک همکاری کارکنان و کاهش خطر از دست دادن حافظه شرکت به هنگام تعدیل نیروی انسانی میشود.
ماسن و پائولین (2003) مطالعهای در مورد درک استنباط مدیران شرکتهای نیوزیلندی از مدیریت دانش انجام دادهاند. مدیران مورد تحقیق باید به سؤالات زیر پاسخ میدادند:
1. اصلیترین هدف شرکتها برای بهکارگیری مدیریت دانش چیست؟
2. بزرگترین موانع بهکارگیری موفقیتآمیز مدیریت دانش چیست؟
3. مهمترین عامل موفقیت مدیریت دانش چیست؟
اصلیترین اهداف عبارتند از: تهدید رقبا، آگاهی یافتن از اهمیت دانش و کارامدی تکنولوژی مدیریت دانش.
بزرگترین موانع عبارتند از: فرهنگ سازمانی (فقدان اعتماد، ارتباطات و اشتراک دانش) و نیز فقدان آگاهی و درک و بصیرت درباره مدیریت دانش
مهمترین عامل موفقیت: فرهنگ سازمانی (افراد، اعتماد، اشتراک) است.
فواید مدیریت دانش
برخی فواید بهکارگیری مدیریت دانش در سازمانها، عبارتند از:
- تشخیص کمبودها (خلاها) در دانش سازمانی
- بهرهوری بیشتر از سرمایههای انسانی
- یادگیری کارامدتر و مؤثرتر کارکنان
- ارائه کالاها و خدمات دارای ارزش افزوده
- افزایش رضایتمندی مشتریان
- جلوگیری از تکرار اشتباهات
- کاهش دوبارهکاری
- صرفهجویی در زمان به هنگام حل مسئله
- برانگیختن خلاقیت و نواوری
- ایجاد رابطهای نزدیکتر با مشتریان
روشهای مدیریت دانش
فرانس بوتیلییر و کاتلین شیرر (2002) مطالعه عملی در مورد 12 سازمان (6 سازمان خصوصی و 6 سازمان دولتی) انجام دادند تا آنچه را که آنها روشهای مدیریت دانش مینامیدند، مشخص سازد. نتیجه حاصله عبارت بود از:
- تمرکز بر ارتباطات که گروههای همکار و محلهای پرسش و پاسخ نامیده میشود.
- تمرکز بر ذخیره و بازیابی دانش که بانکهای اطلاعاتی خبره و دانش نامیده میشود.
- تمرکز بر اشاعه گزیده که آگاهی رسانیهای اطلاعات و اخبار و یادگیری سازمانی نامیده میشود.
- تمرکز بر عمل که همکاری مجازی نامیده میشود.
برنامههای مدیریت دانش و روند تولید دانش
دیوید اسکایرم (1999)، یکی از نویسندگان معتبر حوزه مدیریت دانش، میگوید بیشتر برنامههای مدیریت دانش، بر هفت مرحله استراتژیک ذیل تمرکز دارند:
- دانش مشتری: حیاتیترین دانش در بیشتر سازمانها
- دانش در فرایندها: بهکارگیری بهترین دانستهها در حال انجام دادن وظایف
- دانش در محصولات و خدمات: راهحلهای هوشمندانه براساس نیازهای مشتریان
- دانش افراد: پرورش و کنترل قدرت ذهنی که ارزشمندترین سرمایه است.
- حافظه سازمانی: اتصال به دروس گذشته یا هر جای دیگری در سازمان
- دانش در ارتباطات: دانش فردی عمیق که همکاری موفقیتآمیز را پشتیبانی میکند.
- داراییهای دانش: اندازهگیری و مدیریت سرمایه فکری شما
روند تولید دانش در سازمانها به اعتقاد نوناکا، از چهار عمل زیر پیروی میکند:
1. از ضمنی به ضمنی: زمانی اتفاق میافتد که افراد در ارتباطات رو در رو به تبادل دانش میپردازند.
2. از صریح به صریح: تولید دانش جدید با ترکیب دانشهای موجود است. مثلاً، مدیر امور مالی یک سازمان، اطلاعات مالی قسمتهای مختلف سازمان را گردآوری کرده و براساس آنها، گزارش مالی ارائه میدهد.
3. از ضمنی به صریح: تدوین تجربیات، عقاید، نظرات کارکنان به طوری که توسط دیگران قابل استفاده باشد.
4. از صریح به ضمنی: وقتی اتفاق میافتد که دانش صریح در کارکنان درونی شده و باعث گسترش و توسعه دانش شخصی آنان میشود.
آموزش مدیریت دانش
آموزش ناکافی کاربران، یکی از عوامل شایع عدم موفقیت برنامههای مدیریت دانش است. نتیجه تحقیقات نشان میدهد که افزونبر نیمی از دلایل عدم موفقیت برنامههای مدیریت دانش، به آموزش ناکارامد کاربران مربوط میشود.
کونیگ، در مقاله خود با عنوان «آموزش مدیریت دانش» 4 عنصر اساسی مؤثر در برنامه آموزشی مدیریت دانش را معرفی کرده است.
- تکنولوژی اطلاعات و کاربردهای آن
- فرهنگ سازمانی
- مبانی مدیریت دانش
- مبانی اقتصاد و تجارت
و در خصوص تفاوت میان سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش مینویسد: مفهوم سازمان یادگیرنده، بر تولید دانش تأکید دارد، در حالی که مدیریت دانش بر گردآوری، سازماندهی و اشاعه دانش متمرکز است. مدیریت دانش، گسترش یافته است تا سازمان یاد گیرنده و تولید دانش را پوشش بدهد.
چالشهای پیش روی مدیریت دانش
اساسیترین چالشهای مدیریت دانش، تولید دانش نیست بلکه تصرف دانش و اشاعه آن است. براستی دانشی که اشاعه داده نشود، ارزش بسیار محدودی برای سازمان دارد.
روش سنتی اشاعه و تولید دانش، گفتوگوهای رو در رو بود، اما امروزه که سازمانها و شرکتها به سوی جهانی شدن حرکت کرده و شکل مجازی پیدا میکنند، روشهای سنتی بسیار کند و غیرمؤثر هستند. بنابراین، لزوماً باید از تکنولوژی برای گردش دانش سود جست.
یکی از دیگر چالشهای واقعی مدیریت دانش، تدوین تجربیات و عقاید کارکنان به صورتی قابل استفاده برای دیگران است.
نتیجهگیری
باید توجه داشت که اصولاً مدیریت چیزی ناملموس و ذهنی نظیر دانش، امکانپذیر نیست. آنچه مدیریت میشود، منابع دانش- تکنولوژیهای مربوط به آنها- فرایندها و تکنیکها و از همه مهمتر، عنصر انسانی است که منبع تمامی دانشهاست. سازمان یا شرکتی که در کارکنان خود انگیزه لازم برای اشتراک دانش ایجاد نکرده باشد، حجم بسیار چشمگیری از دانش خود را از دست خواهد داد.
نکته اساسی پشت پرده مدیریت دانش این است که بهبود تمام عوامل منجر به موفقیت یک سازمان، مثل خلاقیت سازمانی، کیفیت محصولات و خدمات، در گرو دسترسپذیری و استفاده کارامد از دانش برتر و بهتر است.
مسلماً تا چند سال آتی، مقوله دانش به عنوان جزء جداییناپذیر تمامی مجموعههای سازمانی خواهد شد و سازمانهایی در این زمینه موفق خواهند بود که زیرساختهای لازم برای پیادهسازی آن را فراهم کرده و چارچوب مناسب آن را طراحی کنند.
منابع:
1. Rollo, C. and T. Clarke (2001). International best practice: case studies in knowledge management. Sydney, Standadrs Australia International Limited.
2. Skyrme, D. (1999) KM basics, knowledge connections, David Skyrme Associates.
3. Koenig, M.E.D. (1999). "Education for knowledge management". Information Services and use 19 (1): 17-32
4. Bouthillier, F & Shearer,K (2002)"Understanding knowledge management and information management: The need for an empirical perspective", Information Research, 8,1
****
منبع : مقاله " مدیریت دانش چیست؟ " برگرفته از http://www.modiriran.ir
ادب واقعی یعنی چه؟
آیا شما به فرزند دلبند خود میآموزید که ادب واقعی چیست؟
مادری میگوید وقتی سخن از کودکان بیادب به میان میآید، خاطرهای برای من تداعی میشود:
در تابستان گذشته برای چند روز استراحت به یکی از شهرهای خوش آب و هوا رفته بودیم. در این شهر، سینمای کوچکی بود که هر شب فیلم های متفاوتی نشان میداد. قبل از رفتن به سینما من و همسرم تا آنجا که میتوانستیم کودک سه سالهمان را آموزش میدادیم تا دو ساعت در آنجا ساکت بنشیند و بدون مزاحمت برای اطرافیان فیلم را تماشا کند. خوشبختانه او هم غیر از اینکه گاهگاهی سرش را در گوش ما گذاشته و سوالی میکرد، تمام مدت ساکت و بیصدا مینشست. اما متاسفانه دو کودک که صندلیهایشان در ردیف ما بود، نه تنها با داد و فریاد و صدای بلند با یکدیگر صحبت میکردند بلکه مرتب از جای خود بلند شده و در سالن سینما به رفت و آمد مشغول بودند. در چند شب متوالی که ما برای تماشای فیلم میرفتیم، حتی یکبار هم پدر یا مادری با آنها ندیدیم تا اینکه بالاخره یک روز در نهارخوری پلاژ، بچهها را با پدر و مادرشان سر میز غذا دیدیم. من به طرف آنها رفتم و خیلی مودبانه گفتم: بچههای شما شبها با رفت و آمد در سینما آرامش و سکوت آنجا را به هم میزنند و نمیگذارند ما بتوانیم به آرامی فیلم را تماشا کنیم. ممکن است خواهش کنم اگر به تماشای فیلم علاقهای ندارند آنها را به سینما نفرستید؟
پدر بچهها درحالیکه خونسردانه مرا نگاه میکرد گفت: ما به اینجا آمدهایم تا بچههایمان از مزایا و امکانات محیط استفاده کنند. بنابراین آزادند به هر کجا که دلشان میخواهد بروند و هر کاری که دوست دارند بکنند.
من از این عکسالعمل و نظریه پدر خیلی تعجب کردم و با خود گفتم که چطور ممکن است پدر و مادری بتوانند رفتار فرزندانشان را که کاملا بیادبانه است به راحتی بپذیرند!
آیا ما باید این قدر خودخواه باشیم که فقط راحتی خود را در نظر بگیریم؟ آیا باید حقوق و آزادیهای دیگران را نادیده بگیریم؟! و آیا گستاخی فرزندانمان را با دادن اتکا به نفس به آنها اشتباه نگرفتهایم؟!
دکتر توماس آکن بک، روانشناس میگوید: ((کافی است نظری به برنامههای تلویزیونی یا ویدئویی بیاندازید تا ببینید که این برنامههای پر از خشونت و ضد اخلاق چه اعمال و رفتار ناشایستی را به کودکان ما آموزش میدهند.
این روزها قهرمانان ورزش برای اکثریت کودکان آمریکایی به صورت الگو و بتی قابل پرستش درآمدهاند. در تابستان گذشته کسانی که به تماشای تلویزیون نشسته بودند دیدند که یکی از بازیکنان مشهور در حضور میلیونها تماشاچی طرفدار خود، به صورت داور مسابقه تف انداخت. آیا میدانید فرزندان ما که این بازیکنان را بهعنوان الگویی برای خود انتخاب کردهاند، با دیدن این صحنهها چه رفتاری با بزرگترها خواهند کرد؟
به گفته این روانشناس، اگر کودکان آمریکایی دهه 70 را با کودکان دهه 80 مقایسه کنیم به خوبی متوجه میشویم که که هرچه زمان به جلو میرود، کودکان گستاختر، نافرمانتر، پرروتر و بیادبتر میشوند.
بسیاری از متخصصین معتقدند که متزلزل بودن کانونهای خانوادگی، ناپایدار بودن ازدواجها، کار کردن پدر و مادر در خارج از خانه و یا درهم ریخته شدن ارزش ها و اصول اخلاقی در خانوادهها علت اصلی اینگونه رفتارهای نادرست کودکان و نوجوانان است.
ما در عصری زندگی میکنیم که اکثر کودکان بلدند چگونه با کامپیوتر کار کنند. اما از نوشتن یک نامه تشکر عاجزند و از آنجا که تکنولوژی جدید وقت آنها را کاملا پر کرده، حتی پدران و مادرانی هم که مایلند آداب معاشرت و اصول صحیح اخلاقی را به فرزندانشان بیاموزند فرصتی برای این کار نمییابند.
مادری دیگر میگوید:
روزی پسر 11 سالهام متوجه شد که خواهرش در اتاق او و با تلفن شخصی او مشغول صحبت کردن است،با شدت به طرف خواهرش حمله کرد و با پرخاش گفت: ((تلفن من را زمین بگذار و از اتاقم برو بیرون!)) من بهسوی فرزندم رفتم و با لحنی سرزنشوار گفتم: "تو حق نداری با خواهرت این طور صحبت کنی." جوابی که به من داد بیشتر مرا ناراحت کرد، درحالیکه شانههایش را خونسردانه بالا میانداخت گفت: "دوست من حتی با مادرش هم اینطور صحبت نمیکند."
من به او گفتم: "ولی ما که هرگز اینطور صحبت نمیکنیم."
متخصصان معتقدند در دنیایی که خشونت، گستاخی و بیادبی اطراف ما را پر کرده آموزش صحیحاصول اخلاقی و آداب معاشرت به کودک عملی بسیار مشکل است و نیاز به صبر و تحمل و پشتکار دارد.
مادری میگفت: "وقتی دختر 16 سالهام که برای تمرین والیبال رفته بود به خانه آمد، او را ناراحت دیدم. جریان را پرسیدم. گفت: مربی تیم، دختر دیگری را به جای دوستم "فلورا" برای بازی انتخاب کرد، درنتیجه مادر فلورا بسیار عصبانی شد و در حضور همه به مربی ناسزا گفت. "
متاسفانه بسیاری از والدین گمان میکنند که فرزندانشان کاملا بیعیب و نقص هستند و استحقاق همه گونه موفقیتی را دارند و همیشه باید در مرتبه اول باشند. این والدین چون نمیتوانند کسی را بالاتر از فرزند خود ببینند، هرگز خود او را برای پذیرفتن شکست و عدم موفقیت احتمالی آماده نمیکنند. اکثر پدران و مادران به جای اینکه به جستجوی علت اصلی عدم موفقیت فرزندانشان بپردازند، معلم و مدرسه و همکلاسان او را مقصر میدانند و بلد نیستند که چگونه باید فرزند خود را به کار و تلاش بیشتر وادار و یا او را برای مقابله با شکست آماده سازند. مثلا وقتی فرزند آنها قوانین مدرسه را زیر پا میگذارند به جای اینکه او را تنبیه کنند با اصول و قوانین درمیافتند.
کارشناسان میگویند باید به فرزندان خود بیاموزیم که وقتی نمیتوانند چیزی را به میل و دلخواه خود عوض کنند، لااقل قادر باشند با آن به نحوی صحیح و مودبانه کنار بیایند.
مبادی آداب بودن تنها گفتن کلمه "متشکرم" و یا "لطفا" نیست. فرزندان ما باید بدانند که رفتار ناشایست با دیگران، پشت سر این و آن بد گفتن و ظرفیت برد و باخت نداشتن در مسابقات علمی و هنری، عدم رعایت آداب معاشرت است.
فرزندان ما باید یاد بگیرند که چگونه به دیگران احترام بگذارند و حقوق همه را محترم بشمارند. تفاوت میان گستاخی و اتکا به نفس را بدانند. مسلما هیچ نوع تعلیم و آموزشی در مورد کودکی که والدینش، خود عالم بی عمل هستند موثر نخواهد بود. به همین جهت پدر و مادر که خود بزرگترین الگو برای فرزندانشان هستند، ابتدا باید خود را اصلاح کنند و کاملا مواظب رفتار و حرکات خود مخصوصا در حضور فرزندانشان باشند. زن و شوهری که نسبت به یکدیگر و یا نسبت به دیگران بیاحترامی میکنند هرگز نباید از فرزند خود انتظار داشته باشند که رعایت ادب و احترام را بکنند.
آموزش و تحسین
به کار بردن جملاتی منفی مثل "تو خیلی شلختهای و هیچ وقت نمیتوانی اتاقت را تمیز نگهداری" یا "خفه شو و با من این طور صحبت نکن" یا "اگر یکبار دیگر این کار را بکنی پدرت را در میآورم" که بدون توجه از دهان بعضی از والدین بیرون میآید، هرگز سبب اصلاح و تربیت فرزند نمیشود و کوشش های والدین در این راه بی نتیجه میماند. رفتار ناشایست در کودکان اغلب انعکاسی است از رفتار خود پدر و مادر، پس آیا بهتر نیست که پدر و مادر با بهکار بردن جملاتی مثبت و تحسینآمیز فرزندانشان را آموزش بدهند؟
یکی از روانشناسان میگوید: پدر و مادر باید از روش آموزش و تحسین استفاده کنند. بدین طریق که ابتدا عملی را به فرزندانشان آموزش بدهند و پس از انجام عمل او را مورد تحسین قرار دهند. مثلا اگر قرار است مهمانی به خانه شما بیاید قبلا به فرزند خود بگویید که اگر چند دقیقهای از اتاق خود بیرون بیاید و با مهمان سلام و احوالپرسی کند و به او خوشآمد بگوید، شما را خیلی خوشحال خواهد کرد. پس از این که این عمل را انجام داد حتما او را مورد تحسین قرار دهید. او بدین ترتیب مسلما یاد میگیرد که در چنین مواقعی چگونه با دیگران رفتار کند.
اما عکسالعمل شما در برابر عملی که نباید انجام بدهد چگونه باید باشد؟
مشاوران اخلاق معتقدند که همیشه در هر خانوادهای اصول و قوانینی هست که باید توسط افراد آن خانواده رعایت گردد. در این صورت مثلا به جای آنکه به فرزندتان بگویید: "تو چقدر بیادبی که در موقع غذا خوردن آرنجهایت را روی میز میگذاری" بهتر است با ملایمت و بدون آنکه لحن تحکمآمیز داشته باشید بگویید:
"قانون خانواده ما این است که در هنگام غذا خوردن آرنجهایمان را روی میز نمیگذاریم."
صحبت کردن در مورد اصول و مقررات خانواده بدون اینکه سبب رنجش و یا لجبازی فرزندتان بشود، به مراتب نتیجه بخشتر خواهد بود. آموزش در قالب جملات انتقادآمیز و سرزنشبار هرگز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
نوجوانی میگفت: "من و چند تن از دوستانم که در همسایگی یکدیگر زندگی میکنیم قرار گذاشتهایم که هرروز یکی از پدر و مادرها ما را به مدرسه برساند. یک روز صبح وقتی من وارد ماشین پدر دوستم شدم او رو برگرداند و گفت: "نمیدانم چرا هیچ یک از شما وقتی سوار ماشین میشوید به من صبح بخیر نمیگویید؟" من تا آن موقع به این موضوع فکر نکرده بودم، و حالا خوشحالم که او احساسش را در مورد بیتوجهی ما به این صورت بیان داشت. از آن به بعد همه ما وقت سوار شدن فردی که متقبل رساندنمان به مدرسه است، صبح بخیر میگوییم و در هنگام پیاده شدن از او تشکر میکنیم."
یکی از روانشناسان که معلم اخلاق نیر هست معتقد است که کودکی که خوب و با روش اصولی و صحیح تربیت شده باشد در بزرگسالی در محل کار، در زندگی زناشویی، در دوستی و دوستیابی نیز فردی موفق خواهد بود. زیرا در دنیا تقریبا هیچ کس نیست که تحت تاثیر ادب و متانت و محبت و مهربانی قرار نگیرد.
گردهمایی افراد خانواده در هنگام صرف شام.
متاسفانه امروزه در اکثر خانوادهها به علت کار کردن پدر و مادر در خارج از خانه و همچنین متفاوت بودن برنامه بچهها با یکدیگر و رفتن آنها به کلاس های مختلف، کمتر اتفاق میافتد که افراد خانواده (بخصوص در کشورهای صنعتی) همه در وقت معینی که برای شام تعیین شده جمع شوند و شام را با هم صرف کنند.
درحالیکه این گردهمایی بهترین موقعیت برای آموزش اصول اخلاقی، آداب و معاشرت زندگی، همکاری،وقتشناسی و همدردی به بچهها به صورت جمعی است. متخصصان عقیده دارند که اگر تشکیل این جلسات و گردهمایی ها برای خانواده هر شب امکان ندارد، پدر و مادر باید دست کم یک یا دو بار در هفته را به این کار اختصاص دهند و در این ساعت بخصوص حتی به تلفن هم جواب ندهند و فرصتی در اختیار بچهها بگذارند که آنچه را که در طول روز یا هفته برای آنها اتفاق افتاده را برای یکدیگر تعریف کنند و با هم صحبت و تبادل نظر داشته باشند. در این جلسات پدر و مادر نیز میتوانند بدون اینکه گفتههایشان، حالت سخنرانی و یا نصیحت داشته باشد، راهنماییهای لازم را ارائه کرده و اصول و ارزشها را به فرزندانشان بیاموزند.
احترام گذاشتن به دیگران، رابطه صحیح و دوستانه خواهران و برادران با یکدیگر، فروتنی کردن، منصف بودن در بازیها، رعایت حس همکاری و آداب معاشرت از جمله مهارتهایی است که باید به مرور در کودک بهوجود آمده و تقویت گردد. اگر کودک همه آموزش های خود را از برنامه و فیلم های تلویزیونی دریافت کند، وقتی در موقعیتی مشابه قرار میگیرد، خود را در مقابل قهرمان فیلمها تصور کرده و رفتاری غیر طبیعی خواهد داشت. چقدر خوب است که لااقل هفتهای یکبار پدر و مادر با فرزندانشان به بازیهای جمعی بپردازند.
یکی از متخصصان معتقد است که بازیهایی نظیر ((قایم باشک)) با بچهها میتواند بسیار آموزنده باشد. زیرا نه تنها کودکان ضمن بازی اصولی را که باید یاد میگیرند، بلکه متوجه میشوند که پدر و مادر آنقدر آنها را دوست دارند که وقتی را برای بودن با آنها اختصاص دادهاند.
آداب معاشرت این نیست که کودک بداند از چه نوع چنگالی برای چه غذایی استفاده کند، بلکه باید یاد بگیرد که چگونه به دیگران محبت کرده، با آنها همکاری کند و در صورت لزوم آنها را مورد تحسین قرار دهد و گاهی اوقات از خود گذشتگی هایی برای دیگران بکند.
آموزش این آداب به صورت تئوری، سخنرانی و نصیحت هیچگاه به نتیجه نخواهد رسید. کودک باید عملا در جریان انجام این اعمال باشد. تنها به این صورت است که میتوان شالوده اخلاقی را در کودک بنا نمود.
****
منبع : مقاله " ادب واقعی یعنی چه؟ " به نقل از http://www.iricap.com/magentry -برگرفته از سایت http://www.maghaleh.net/content-127.html
هنر درمانی چیست؟
ممکن است تعجب کنید که بدانید هنر میتواند به عنوان یک ابزار مؤثر در درمان بیماریهای ذهنی به کار رود. هنر چه نقشی میتواند در رواندرمانی داشته باشد؟ هنر به عنوان یک رسانه بیانگر میتواند به بیماران در برقراری ارتباط، غلبه بر استرس و کشف جنبههای مختلف شخصیتشان کمک کند. در روانشناسی، استفاده از روشهای هنری برای درمان اختلالات روانی و بهبود سلامت روانی، «هنر درمانی» نام دارد.
هنر درمانی، تکنیکهای روان درمانی را با فرایندهای خلاقانه در هم میآمیزد تا سلامت روانی و بهزیستی را بهبود بخشد.
انجمن هنر درمانی آمریکا، هنر درمانی را چنین تعریف میکند: «یک حرفه مربوط به سلامت روانی که از فرایندهای خلاقانه هنری استفاده میکند تا سلامت و بهزیستی جسمی، روانی و هیجانی افراد را در همه ردههای سنی، بهبود و ارتقاء بخشد. هنردرمانی بر پایه این اعتقاد قرار دارد که فرایند خلاقانه در خود بیانگری هنری، به مردم در حل تعارضات و مشکلات، تقویت مهارتهای ارتباطی، تنظیم رفتار، کاهش استرس، افزایش حرمت نفس و خودآگاهی، و به دست آوردن بینش بهتر و بیشتر کمک میکند.»
سرمنشاء هنردرمانی
با وجودی که هزاران سال است که مردم از هنر به عنوان راهی برای بیان، ارتباط و بهبود یافتن استفاده میکنند امّا هنردرمانی به صورت رسمی از میانههای قرن بیستم شکل گرفته است. پزشکان دریافتند که افرادی که از بیماریهای روانی رنج میبرند غالباً خودشان را در نقاشیها و سایر کارهای هنری بیان کردهاند و این باعث شد که به فکر استفاده از هنر به عنوان یک راهبرد بهبودبخشی بیفتند. از آن زمان، هنر بخش مهمی از حوزه رواندرمانی شده است و در برخی از روشهای سنجش و درمان به کار میرود.
چه موقع از هنردرمانی استفاده میشود؟
از هنردرمانی میتوان برای درمان محدوده وسیعی از اختلالات ذهنی و درماندگیهای روانی استفاده کرد. در بسیاری موارد، ممکن است همراه با سایر روشهای رواندرمانی مانند گروه درمانی یا درمانشناختی- رفتاری به کار گرفته شود.
برخی شرایط و وضعیتهایی که ممکن است هنردرمانی به کار گرفته شود به قرار زیرند:
• کودکان با ناتوانیهای یادگیری
• بالغان با استرس شدید
• کودکانی که از مشکلات رفتاری یا اجتماعی در مدرسه یا خانه رنج میبرند
• افراد با مشکلات سلامت روانی
• افرادی که از آسیبهای مغزی رنج میبرند
• کودکان یا بالغانی که در معرض رویدادهای آسیبزا قرار گرفتهاند
هنردرمانی چگونه عمل میکند؟ هنر درمانگر میتواند از روشهای متنوع و متعدد هنری از جمله نقاشی، طراحی، مجسمهسازی و کولاژ (تصویر تکّهکاری) در مورد بیماران، از کودک تا سالمند، استفاده کند. کسانی که دچار آسیبهای هیجانی، خشونت جسمی، بهرهکشی خانگی، اضطراب، افسردگی و سایر مشکلات روانی شده باشند میتوانند از خودبیانگری خلاقانه سود ببرند. خدمات هنردرمانی میتواند در مدرسه، سازمانهای اجتماعی، بیمارستان و مراکز روان درمانی خصوصی در دسترس بیماران باشند.
ممکن است کنجکاو باشید بدانید که جلسات هنردرمانی چه تفاوتی با کلاسهای معمولی هنرآموزی دارد. در کتاب مرجع هنردرمانی نوشته کتی مالدیوچی چنین آمده است: «در اغلب جلسات هنردرمانی، تمرکز بر روی تجربیات درونی (احساسات، ادراکات و تصوّرات) خود شخص است. با وجودی که هنردرمانی ممکن است شامل یادگیری مهارتها یا تکنیکهای هنری گردد امّا تأکید به طور کلّی نخست بر ایجاد و بیان تصاویری است که از درون فرد برمیآید، نه بر آن چیزهایی که او در دنیای خارج میبیند.» و با وجودی که در بعضی از کلاسهای سنتی هنری نیز ممکن است از شما خواسته شود که از روی تصوّرات و تخیلاتتان طراحی یا نقاشی کنید امّا در هنردرمانی، دنیای درونی تصاویر، احساسات، افکار و ایدههای شما همواره در درجه اوّل اهمیت قرار دارد.
منبع
1- "What Is Art Therapy?" Kendra Cherry, -http://psychology.about.com
****
منبع : مقاله " هنر درمانی چیست؟ " ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار- برگرفته از سایت اینترنتی روان یار http://ravanyar.com
ورزش و اوقات فراغت کودکان و نوجوانان
تحقیقات اجتماعی نشان میدهد یکی از عوامل مهم بزهکاری در نوجوانان خالی بودن اوقات فراغت آنهاست و در این ایام است که زمینه های پذیرش رفتارهای ناهنجار، اعتیاد و انجام جرایم شکل میگیرد.
کمال مطلوب اجتماعی در این مورد آن است که تمام وسایل مادی، معنوی و فضای سالم جهت بهرهجویی عمومی آماده شود و با حذف زمینه های فقر اقتصادی، فرهنگی و تربیتی، انگیزههای سالم در میان طبقات مختلف جامعه پرورش یابد.
جهت پر کردن اوقات فراغت بچه ها نباید آنها را با اصرار به کلاس فرستاد، بلکه میتوان از خودشان پرسید که چه چیزی خستگیشان را برطرف میکند و آنها را به سمت کارهای مورد علاقهشان سوق میدهد. اوقات فراغت به نظر بعضی از والدین و مسئولان چیزی زاید است .طبیعی است که اگر برای اوقات فراغت بچهها هدفگذاری نشود، به طور حتم این اوقات زاید به نظر میرسد و والدین روزشماری میکنند که تابستان هرچه زودتر به پایان برسد.
برنامهریزی اوقات فراغت نمیتواند چیزی مستقل و بیارتباط با سایر اوقات باشد، بلکه باید در کنار برنامه کلان زندگی، مفید، راهگشا و زمینهساز باشد. در غیر این صورت خواه ناخواه بخش هایی از عمر پر ارزش انسان در وادی پوچی و بیثمری از بین میرود و صرف کارهای بیهوده میگردد.
یکی از روش هایی که میتواند اوقات فراغت افراد جامعه را زیر پوشش قرار داده و بسیاری از ضعف ها و کمبودهای جسمانی و روانی را رفع و درمان کند، ورزش و تفریحات سالم است. تربیت بدنی و ورزش گذشته از جبران ضعف ها و حفظ تندرستی افراد، آنان را برای زندگی، تلاش و اهداف مشترک آماده میسازد. استفاده از بازی در اوقات فراغت فرصتی را برای پیشرفت فرد فراهم می نماید.
یکی از مهمترین نعمت ها، نعمت تندرستی و سلامت است که میتواند در موفقیت انسان عامل مهمی باشد. خانواده و یا در واحد بزرگتر جامعه تنها زمانی قادر خواهد بود راه ترقی و تکامل را طی کند که متشکل از افرادی سالم، باارزش و پاک باشد. نکته مهم این است که همه افراد جامعه از کودکان تا بزرگسالان باید بیاموزند که تندرستی پدیدهای است که عوامل مختلفی در حفظ، بقاء و یا از بین رفتن آن دخالت دارند و تربیت بدنی عامل بسیار مهم و ارزندهای است که میتواند به عنوان یک وسیله آموزش عملی و واقعی مفهوم و اعتقاد به تندرستی را در افراد ایجاد نماید.
در آموزش و پرورش نیز نخستین هدف، رشد ابعاد گوناگون شخصیت فرد از جنبه های جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی است. ورزش و هدف تربیتی آن، یادگیری مهارتهای رفتاری را باعث میشود و با چنین تعبیری ورزش به عنوان یک وسیله کمککننده عملی، پیوسته با تربیت همراه است.
معلمان ورزش باید کودکان و نوجوانان را تشویق کنند تا در اوقات فراغت به فعالیت های ثمربخش و سودمند بپردازند. مربی علاوه بر آموزش بازی و انواع مهارت های ورزشی به دانشآموزان، باید فعالیت های ورزشی را برای آنها لذت بخش کند، زیرا لذتبخش بودن ورزش موجب میشود که کودکان در اوقات فراغت، خود بخود بدان روآورده و بدین ترتیب در آنها انگیزه استمرار فعالیت های ورزشی ایجاد میشود. به هنگام اجرای فعالیت های ورزشی در اوقات فراعت، باید کودکان و نوجوانان را با ورزش های گروهی آشنا کرد تا در موقعیت های مختلف بتوانند از آن استفاده کنند. آشنایی کودکان و نوجوانان به مقررات ورزشی و اجرای آن در بازی های ایام فراغت ضروری است، زیرا لازم است فرصت استقلال فکری و تصمیمگیری به کودکان داده شود تا در چنین فعالیت های مهمی شرکت کنند و اِعمال مدیریت و همکاری با دیگران را به طور عملی تمرین کنند.
کودک یا نوجوان باید خود را بشناسد، او میتواند از طریق تجربه های صحیح ورزشی، خود را بشناسد و به قدرت ذهنی و جسمی خود پی ببرد. در امر تربیت، نه تنها شناخت کودک از دیدگاه مربی مهم است بلکه "خویشتنشناسی" کودک از نظر خود و در ارتباط با دیگران اهمیت خاصی دارد. خودشناسی موجب میشود کودک بتواند به موفقیت خود در اجتماع و ارتباط با دیگران، بیشتر پی برده و دریابد دیگران او را چگونه میبینند، در نتیجه نسبت به حدود توانایی، استعدادها، قدرت های ذهنی و جسمی خود شناخت صحیحتری پیدا میکند؛ به عبارت دیگر، در شناخت خود به واقعیت نزدیکتر میگردد و این خودشناسی عامل مهم در امر یادگیری است. زمانی که کودک احساس کند او را دوست دارند، به او احترام میگذارند، مورد قبول اطرافیان و نزدیکان است و موفقیت هایش بر شکست هایش فزونی دارد، در راه استقرار و پی ریزی خودشناسی مفید و مطلوب قرار گرفته است. هیچ چیز به اندازه موفقیت، موجبات پیشرفت کودک را فراهم نمیآورد و موجب خودشناسی مطلوب او نمیشود.
تربیتبدنی فرصت های زیادی برای کودک فراهم میسازد تا او بتواند خود را نشان دهد، در انجام کارها توفیق یابد، حس ابتکار در او تقویت شود و در محدوده تواناییهای ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی خود تجارب و پیشرفت هایی به دست آورد. کودکان و نوجوانان از طریق ورزش و تربیت بدنی در برابر صفت های منفی ایستادگی پیدا خواهند کرد. از آنجا که سراسر زندگی مبارزه و مسابقه است، اجرای مسابقه و گنجاندن آن در برنامه های ورزشی کودکان، نباید نادیده گرفته شود. مسابقه با همسالان اگر بر مبنای صحیحی برنامه ریزی شده باشد از نظر تربیت و پرورش کودک، مهم و مفید است. کودکان به طور طبیعی میل دارند خود را با دیگران مقایسه کنند و نه تنها از آنان باز نمانند بلکه از دیگر همسالان و همکلاسان خود چندین گام جلوتر قرار بگیرند. این برتری باید در مسیر تربیتی قرار گیرد تا از رقابتهای نادرست، مخرب و مضر جلوگیری به عمل آید. کامیابی هر کودک باید با توجه به تواناییهای خود او سنجیده شود نه نسبت به دیگر کودکان همسن او. باید به کودکان یاد داد در انجام مسابقه های ورزشی، بدون توقع پیروزی حتمی، بیشترین سعی خود را به کار گیرند. این امر باعث میشود، کودکان در صورت باخت مسابقه، زیاد مأیوس نشوند.
تمرین های منظم فعالیت بدنی به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا استخوان ها، عضلات و مفاصل سالمی داشته باشند؛ وزن بدنشان متناسب باشد و نیز فعالیت های بدنی در عملکرد قلب و ریه نیز تاثیر بسزایی دارد. این امر در ایجاد هماهنگی حرکت مشارکت نموده و به پیشگیری و تنظیم اضطراب و افسردگی کمک میکند.
بازیها و سایر انواع فعالیت های بدنی به نوجوانان این فرصت را میدهد که خود باوری و اتکاء به نفس داشته باشند و لذت موفقیت و مشارکت و اتحاد جمعی را احساس کنند. این اثرات مثبت همچنین به کاهش خطرات ایجاد شده به وسیله روشهای زندگی پر استرس و بیتحرکی که در نوجوانان امروزی بسیار شایع است کمک میکند. پرداختن به فعالیت بدنی هدایت شده میتواند باعث پرورش سایر رفتارهای بهداشتی مثل پرهیز از سیگار، مواد مخدر و رفتارهای خشونتبار گردد و نیز کودکانی که فعالیت بدنی بیشتری دارند نتایج تحصیلی بالاتری نیز کسب کردهاند.
همچنین بازیهای گروهی باعث تعامل اجتماعی مثبت میشود. الگوهای فعالیت بدنی که در دوران کودکی و بلوغ کسب میشوند بیشتر در طول زندگی هر فرد باقی میمانند بنابراین باعث فراهم آمدن پایهای فعال و سالم در زندگی میشوند؛ برعکس، عادات غیر سالم مثل زندگی بیتحرک، تغذیه نامناسب و سوءمصرف مواد که در دوران نوجوانی به وجود بیایند در دوران بزرگسالی نیز معمولاً ادامه می یابند. تربیت بدنی و ورزش راه گریختن از ناتوانی و تنبلی و در نتیجه کسب شادمانی است.
برنامه فعالیتهای ورزشی، باید با در نظر گرفتن استعدادهای ذهنی، جسمی و نیازهای تربیتی کودکان، انتخاب شود تا بیشترین تأثیر تربیتی را در پی داشته باشد. برنامه تدوینی ورزش باید دارای ویژگی های زیر باشد:
1 .متناسب با رشد، نمو و آمادگی جسمانی کودک باشد.
2 .همهجانبه و وسیع باشد و مهارتهای لازم را در کودکان ایجاد کند.
3 .اوقات فراغت کودکان را در برگیرد تا چنین فرصت هایی را به بیهودگی نگذرانند.
4 .متنوع و متناسب با نیازها، خصوصیات، قدرت و طبیعت کودکان تدوین شود و حرکت های پایه و اصلی، حرکت هایی همراه با آهنگ، شیرین کاریها، بازیهای گروهی و مسابقه های ورزشی را شامل شود.
5 .با توجه به اختلاف های فردی و استعدادهای مختلف کودکان تنظیم شود، به طوری که کودکان ماهر، متوسط، ضعیف و حتی عقب مانده را در بر گیرد.
6 .معنویت، صفات انسانی و ارزشهای تربیتی را در افراد تقویت کند.
7 .متناسب با کارایی بدن و همراه با ایجاد مهارت های لازم در افراد باشد.
8 .متضمن پیشرفت تدریجی و قدم به قدم کودکان باشد، چرا که موفقیت و پیشرفت عامل اساسی تداوم زندگی است.
9 .برنامه آموزش بهداشت و تربیت بدنی باید در کنار هم تدریس شوند زیرا آموزش بهداشت ورزشی در برنامه های آموزشی اهمیت ویژهای دارد.
منابع
1. لس هیوود و همکاران، اوقات فراغت، مترجم محمد احسانی
2. مجموعه مقالات اولین کنگره علمی بین المللی تربیتبدنی و ورزش دانشآموزان دختر.
3.زیور ورزش، نشریه ماهانه دفتر فعالیتهای ورزشی وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشی وتندرستی،شماره 28 و 34.
4 .محمد نبوی، محمود ذکائی، روش تدریس تربیت بدنی در مدارس، انتشارات سمت،1380.
5- www.tehranedu.com/parvareshi/sport/faaliatebadani2.htm
6- www.dbase.irandoc.ac.ir
7- www.irib.ir/health/html/leisure.htm
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.